اخبار و مقالات خود را به azadi.barabari@gmail.com بفرستید.
وبلاگ آینه آزادی و برابری http://avbi.blogspot.com/

NOTHING CAN STOP US

December 27, 2007

بيانيه اي از سوي 500 دانشجوي دانشگاه منابع طبيعي گرگان

نه هرگز شب را باور نکردم
چرا که
در فراموشی دهلیزش
به امید دریچه ای دل بسته بودم.

از دیر باز جنبش دانشجویی بعنوان پرچم دار آزادی خواهی و برابری طلبی همچون خاری در چشم حکومت های زیاده خواه و دیکتاتور بوده است. قیام مِی 1968 فرانسه به عنوان سمبل مقاومت و مبارزات دانشجویی همواره بر پیشانی تاریخ می درخشد. در ایران نیز مبارزات دانشجویی قدمتی دیرینه دارد. از مبارزات محصلان مدارس در دوران مشروطه گرفته تا اعتراضات و مقاومت های دوران پهلوی. پس ار انقلاب نیز اعتراضات و فعالیتهای دانشجویی همواره رکنی از ارکان آزادی خواهی و برابری طلبی بوده است. اگر 16 آذر 1332 با به خاک و خون کشیده شدن همسنگرانمان در تقویم تاریخ روز دانشجو رقم خورده اما بی شک قطرات خون 18 تیر 1378 هرگز از سینه مبارزات دانشجویی این سرزمین پاک نخواهد شد. به خاک و خون کشیدنی که گویا تنها بر سر تصاحب ریش تراشی بیش نبوده؟!!!!!
هر چند 16 آذر کماکان روز دانشجو و سمبل آزادی خواهی است و 3 قطره خون چکیده شده بر این صفحه از تاریخ هرگز زدوده نمی شود. اما این پایانی بر خروش دانشجو نبوده و نخواهد بود.
به ذهن هیچ کس هم خطور نمی کرد فاجعه ای که گارد شاهنشاهی در دانشگاه تهران به ارمغان نهاد تنها پس از 46 سال تکرار شود و باز سنگفرش دانشگاه به خون برادرانمان رنگین شود. 18 تیر 78 فریاد آزادی خواهی دانشجویان را در اوج به گوش جهانیان خواهد رساند.
فاجعه 18 تیر 78 مهر تاییدی بود بر استقلال جنبش دانشجویی. کسانی که انگشت در گوش فریاد دانشجو را نمی شنویدند حال که با سد عظیم دانشجو در مسیر تمامیت خواهی و استبداد خود رو به رو شدند آن را بر نتافتند و دیوانه وار به آن یورش برده آن را به خاک و خون کشیدند.
و از آن روز به تاثیر شگرف این جنبش در لایه های مختلف جامعه پی بردند و هر لحظه در پی تخریب، تهدید و سرکوب آن برآمدند و با بی شرمی تمامی فجایع زنجیره واری را پی ریزی نمودند فجایعی همچون فاجعه دانشگاه تبریز، فاجعه دانشگاه علامه، فاجعه پلی تکنیک، فاجعه دانشگاه فردوسی، دانشگاه گیلان، دانشگاه اهواز، شیراز و... .
دیگر آنان می دانستند با سرکوب جنبش دانشجویی همزمان با سرکوب جنبشهای اجتماعی همچنان تک سوار این میدان بی رقیبند. جنبش دانشجویی که از زخم های بسیار بر پیکر خود نحیف و رنجور بود همچنان همچون راست قامتان تاریخ ایستاده بود و اکنون پایگاهی اجتماعی تر همچون حلقه زنجیری تمامی حلقه های جنبش اجتماعی را گرد هم آورده بود. دیگر دانشجویان تنها فریاد، دانشجوی سیاسی آزاد باید گردد را بر فضای مه گرفته شهر رخوت زده نمی افشاندند. اکنون دست در دست جنبش های کارگری، جنبش زنان و دیگر جنبش های اجتماعی، خواستی مشترک را فریاد می زدند.
فریادی که لرزه بر بنیان بی عدالتی و خفقان می انداخت. دیگر با قطع شاخه ای 100 شاخه جوانه می زند و با قطع هر درختی 1000 نهال سر بر می آورد. خروش هزاران کارگر، معلم، زن به همراه دانشجویان مو بر تن هر کاخ نشینی سیخ می کرد. تنها راه حل کاخ نشینان چه بود؟! سرکوب، خفقان و تلاش برای گسستن حلقه های این زنجیر. بمباران خبری آغاز شد و سیل اتهامات به همراه حبس، شکنجه و تحقیر آغاز گردید. آنان می دانستند که حلقه پیوند دهنده این جنبش ها چیزی نیست جز جنبش دانشجویی و باز هم بازداشت و شکنجه و تهدید و تعلیق و اخراج و بازداشت و شکنجه و تهدید و اخراج و... . با استفاده از حربه اخراج و تعلیق از تحصیل تلاش گسترده ای جهت حذف دانشجویان مبارز از صف جنبش دانشجویی آغاز گردید و شمار دانشجویان ستاره دار به تعداد ستاره های آسمان رسید. با توجه به در دست داشتن انحصاری بلندگوهای خبری، اخبار منحرف و دروغ پراکنده می شد. دانشجویان به اسم اراذل و اوباش زندانی، شکنجه و گاها به پای چوبه دار می رفتند و با توجه به عدم وجود تریبون آزاد جهت اطلاع رسانی مناسب توانستند تا حدودی جریان افکار عمومی را به سمت و سوی دلخواه خود سوق داده همزمان اقدام به مبارزه با این جریانات خودجوش دانشجویی، کارگری و ... نمایند.
اینان ترسشان از یگانگی ماست. وقتی اسانلو، رئیس سندیکای اتوبوسرانی تهران، با حمایت و اتحاد کارگران و دانشجویان آزاد می گردد. وقتی که جنبش دانشجویی در کنار جنبش زنان فریاد برابری و عدالت و حذف تبعیض جنسی را بر می آورد. وقتی دانشجویان به حمایت از معلمین، این قشر مظلوم، می ایستند و در کنار آنان به زندان منتقل می شوند وقتی با بازداشت غیر قانونی هزاران دانشجو از گوشه کنار کشور بپا می خیزند دیگر چه جای درنگ است که هر لحظه دُری است گهر بار چکمه برپا کردن و به زندان افکندن را تاخیر گناهی نابخشودنی. وقتی محمود احمدی نژاد با حضور در دانشگاه پلی تکنیک آنگونه با نقد برا و بی پرده رو به رو می گردد زنگ خطری است برای یک سرکوب عمومی و اینگونه می گردد که حماسه پلی تکنیک رخ می دهد و به حمایت از این فریاد دیگر دانشگاهها در زیر فشار و سرکوب سیستم پادگانی مسلط بر دانشگاه و جامعه سر بر می آورند.
و در آذر ماه 1386 ما شاهد سرکوب روز افزون و فزاینده دانشجویان در جای جای کشور می باشیم و مهر مهرورزی بر سینه خونین دانشجویان، کارگران، معلمان و زنان داغ بسته است. توقیف نشریات دانشجویی، توقف در اعطا امتیاز نشریات تا پس از 16 آذر، سیل عظیم بازداشتها در مازندران، اراک و تهران که چیزی بالغ بر 35 نفر از برادران ما را راهی سلولهای انفرادی حبس و شکنجه کرده است.
در پایان نیز قائله مراسم 16 آذر در دانشگاه منابع طبیعی گرگان که چیزی جز پوزخندی تلخ بر آن نتوان بست از یک سو گواه ضعف و نا توانی آنان در مقابله با این جنبش خود جوش و آزادی خواه است و از سوی دیگر نشانه گر موج جدید هجوم علیه دانشجویان که با نزدیک شدن به انتخابات ریاست جمهوری افزایش می یابد تا با این وسیله پیش از رسیدن به آن زمان با حذف نیروهای فعال، منتقد و رادیکال از دانشگاه ها، این مکان به عنوان محیطی بی خطر در انتخابات تنها وجود و نه حضور داشته باشد. دولت مهرورز با حذف قلدرمابانه یک یک منتقدان و معترضان عملکردش، راه را برای تداوم و تثبیت قدرت خود هموار می کند تا با یک انتخابات فرمایشی دیگر تسلط خود را بر اریکه قدرت استمرار دهد.
اداره پادگانی دانشگاه ها که از استقلال دانشگاه جز یک شوخی بی مزه چیزی باقی نگذاشته است. آخرین حربه به کار گرفته شده اش سرکوب می باشد. در چنین وضع اسف بار اقتصادی و سیاسی کشور، دخالت و اعمال فشار در بدیهی ترین حقوق انسانها زمانی برای اداره کشور باقی نمی گذارد. وقتی تمامی قوای خود را به کنترل گفتار و کردار و پندار و خورد و خوراک و پوشش و گویش انسانها صرف می کنند. وقتی متر کردن مانتوی زنان، اعلام میزان آرایش آنان و نوع پوشش افراد ارجح بر تمامی امور است. وقتی عواملی چند اجیر می گردند تا زمان ورود و خروج دانشجویان دختر را به صحن امن !!! خوابگاه ساعت زنند دیگر چه جای التماس آزادی از اینان است.
وقتی که حراست به عنوان متولی حفظ آرامش و امنیت خود چیزی جز ابزار مخل امنیت و آسایش نیست دیگر توقعی گزاف است انسان بودن.
و در اینجا می خواهیم و نه خواستار موارد زیر در کلیه دانشگاههای کشور می باشیم:

1- آزادی بی قید و شرط کلیه فعالین سیاسی و دانشجویی و تخلیه کلیه زندانها از زندانیان سیاسی، مخالفین دانشجویی، کارگری، زنان و دیگر جنبش های اجتماعی
2- حذف هرچه سریعتر سیستم پلیسی و امنیتی از دانشگاهها و جامعه
3- حذف نگاه پادگانی به دانشگاهها و حفظ استقلال آنها
4- لغو تمامی احکام انضباطی فعالین دانشجویی اعم از اخراج و یا تعلیق
5- پایان فعالیت کلیه ارگانها، نهادها و تشکل های وابسته به بیرون از دانشگاه در محیط آن
6- ایجاد محیط مشارکتی در برنامه ریزی و اداره دانشگاهها توسط دانشجویان و تایید نظر آنان بر روند اداره دانشگاه
7- ایجاد شرایطی برابر برای دانشجویان ذختر و پسر در کلیه موارد اعم از آموزشی، صنفی و فرهنگی و اجتماعی و حذف تبعیض جنسی و مصادیق آن همچون تفاوت میان ورود و خروج به خوابگاه و میزان آزادی در نوع پوشش.
هم اکنون که شما به فکر امتحانات پایان ترم خود هستید گروهی از دوستان شما پشت دیوارهای زندان در انتظار آینده ای نا معلوم به سر می برند
از طرف 500 نفر از دانشجویان دانشگاه منابع طبیعی گرگان

No comments: