به تمامی رفقایی که به حمایت از ما برخواسته اند.
صحنه ی تلخی است قرار گرفتن در شرایطی که پس از یک بازداشت گسترده و بی حساب و کتاب تعداد ریادی از رفقا ، همرزمان و فعالان چپ عمدتا دانشجو ، یکه و تنها خود را در محاصره ی حکومتی ببینی که آوازه ی جنایتها و بی رحمیهایش شهره ی آفاق است. به دنبال هر رفیق و همرزم سیاسی ای که می گردی اثری از او نمی یابی ، نهادهای اطلاعاتی و امنیتی حاکمیت که به مثابه سیستم سرکوب طبقه ی حاکم هستند از هر گونه پاسخی در رابطه با سرنوشت ناپدید شدگان خودداری می کند ، خانواده ها و وکلا به هر دری که می زنند ناامید باز می کردند ، تلفنهای همراه خاموش است ، وبلاگها به روز نمی شود ، رفقا بر سر قرارها حاضر نمی شوند ، تلفنهایی که برای روز مبادا رد و بدل شده است دردی دوا نمی کنند ، ارگانهای تبلیغاتی و رسانه های حاکمیت با شدتی بی مانند به لجن پراکنی علیه رفقای زندانی می پردازند ، عده ای فرصت طلب تازه به یاد تسویه حسابهای شخصی با ناپدید شدگان و زندانیان می افتند و در این میان حتی به وکیل این رفقا هم رحم نکرده و به تخریب و عقده گشایی می پردازند ، دانشگاه ها کم رفت و آمد می شوند و تنهایی نا امیدی شروع به رخنه در انسان می کند و چیزی که کمر را می شکند احساس وظیفه ای است در مقابل آرمانهای مشترک ، آنچه که به قیمت عمر صدها و هزاران نفر ساخته شده است و از همه مهمتر رفقایی که در بند حکومت گرفتار شده اند.زمان کمی می گذرد. کسانی که پس از یک اعتراض با شکوه توانسته اند از مهلکه جان سالم به در برند به تکاپوی یافتن رفقا و همرزمان خود می افتند. تماسهایی برقرار می شود و کمم عمق فاجعه مشخص می شود. تعدادی از ناپدید شدگان از زندان اوین در تماسهایی کوتاه و تکراری « از سلامت خود خبر می دهند » و اینکه « اوضاعشان خوب است » و بر حسب گفتار شاهدان عینی و رفقای مطمئن ، لیست رفقای زندانی تهیه می شود. بین 38 الی 43 نفر دستگیر و ربوده شده اند و هنوز به دنبال تعداد دیگری هستند. ترس و نگرانی از سرنوشت رفقای در بند هر لحظه بر افکار و روان چنگ می زند و حس تنهایی بیش از پیش بر انسان رخنه می کند.
اما به یکباره احساسی از جنس امید و توانایی در وجود انسان ریشه می دواند. رفقای آزدیخواه و برابری طلب از هر گوشه ای از ایران، در هر دانشگاهی ، در هر شهری و در هر کارخانه ای به حمایت از ما بر می خیزند. حکومت که به خیال خود ریشه ی جریان « آزادیخواه و برابری طلب » را در دانشگاه خشکانده است با بالا رفتن پلاکاردهای سرخ در دانشگاه های شیراز ، بابلسر ، مشهد ، کرماشاه ، سنندج و ... خوابش آشفته می شود. کارگران فازهای مختلف عسلویه ، کارگران پتروشیمی و آلومینیوم سازی اراک و تعدادی از سندیکاهای کارگری به حمایت از دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب بر می خیزند ، عده ای از فعالان شناخته شده ی کارگری در حال پخش اعلامیه در حمایت از رفقای زندانی دستگیر و روانه ی زندانمی شوند و حتی کار به جای می کشد که رفیق مبارز محمود صالحی در حالی کلیه هایش از کار افتاده است و در بیمارستان او را به تخت دسبند و پا بند زده اند بی محابا و با صدایی رسا دانشجویان آزادیخوا و برابری طلب را مخاطب قرار می دهد و با اعلام حمایت خود ما را دلگرم می کند و بار مسئولیت را بر شانه های ما سنگین و سنگینتر. اما چه شیرین است کشیدن بار مسئولیتی حتی بدین قدر سترگ ، هنگامی که صدها و هزاران رفیق شانه هایشان را با شانه های ما مماس می کنند و بازو به بازوی ما می افکنند. رفقای ساکن آلمان ، سوئد ، انگلیس ، آمریکا و دیگر مناطق دیگر برای حمایت از ما همصدا می شوند. رفقای زندانی دهه ی دهشتناک 60 که جان سالم از اعدامهای دسته جمعی به در برده اند آسایش و آرامش را بر خود حرام می کنند تا به هر شکل ممکن حمایت گسترده تر و قوی تری از دانشجویان و رفقای آزادیخواه و برابری طلب صورت دهند. عده ای از رفقا با دوندگیهای شبانه روزی حمایت گسترده ی احزاب و شخصیتهای کشورهای مختلف را اخذ می کنند. همبستگی رفقای خارج از کشور اما به همیجا ختم نمی شود و اکنون یک حرکت اعتراضی گسترده و هماهنگ از سوی آنها در راه است.
در این فاصله بعد شنیدن خبرهای بد متوالی خبرهای خوب هم از ره می رسند. تعدادی از رفقا که در شهرستانها بازداشت شده بودند آزاد می شوند و برای ما نوید بخش روزهای گرم آینده می شوند. اکنون تمام رفقای خارج و داخل کشور آماده ی اجرای اعتراضات هماهنگ و سازمانیافته برای آزادی رفقای زندانی هستند.
اکنون ما دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب به نمایندگی از تمامی رفقای در بند این جریان اجتماعی ریشه دار و به پشتگرمی و قدرت تمامی فعالان کارگری ، مبارزان کمونیست ، نویسندگان چپ ، رفقای مسئولیت پذیر و پر دغدغه ی خارج ار کشور به تمامی آزادیخوهان و برابری طلبان جهان اعلام می کنیم که این همبستگی بی نظیر محدود به آزادی رفقای دربند نخواهد بود و ما خود را در برابر آرمانهای کمونیستی موظف می دانیم تا آزادی تمامی زحمتکشان و توده های تحت ستم از چنگ استبداد دینی حاضر و طبقه ی حاکم بر ایران از پای ننشینیم.
طبلها را بکوبید
دارها را بکارید
با شما هستم ای چکمه پوشان
زنگ مهریزها را بگیرید
سلطنت رادر انبوه انگشت سر نیزه ها پاس دارید
اسم شب را به خاطر سپارید:
توده های خشمگین می خروشند.
دانشجوی آزادی خواه و برابری طلب، پرویز باقری
No comments:
Post a Comment