اخبار و مقالات خود را به azadi.barabari@gmail.com بفرستید.
وبلاگ آینه آزادی و برابری http://avbi.blogspot.com/

NOTHING CAN STOP US

November 15, 2007

« انترناسيوناليسم ليبراليستي » يا حمايت از ارتجاع جهاني ؟

( بررسي دخالتها و تاثيرات ايالات متحده آمريکا در مناطق مختلف جهان)
بخش اول : خاور میانه

نئوکانهاي جوان اعتقاد دارند : "چپ و اسلام سياسي در ايران دچار اين هماني گفتماني هستند . هردو يک چيز را مي خواهند و هردو به يکسو مي روند . مساله تنها اين است که چه کسي مي بايست مجري اين برنامه باشد ... "(1) ، "تمام نيروهاي دموکراسي خواه مي بايست ارتجاع راديکال و بنيادگرايي مذهبي را در کنار هم به عنوان دشمن استراتژيک خود بشناسند ."(2) ، "روشنفکران چپ بن لادن را تطهير مي کنند." (3) و بلاخره يک اظهارنظر کاملا "مودبانه " و "عميق " از جانب سردبير تازه از راه رسيده ارگان نئوکانهاي جوان : " تحريريه تلنگر بر اين اعتقاد است که هم خوابي مارکسيسم لنينيسم و اسلام سياسي تندرو ، که نتيجه آن تولد طفل نامشروع خشونت ورزي و آزادي ستيزي بوده است . طي پنج دهه اخير فرصت ايجاد يک جريان سياسي فکري ليبرال ، توسعه گرا و مترقي را از جامعه ايران گرفت . چپگرايان لبريز از حس کينه و خشونت ، دوشادوش بنيادگرايان تا بن دندان جاهل و متعصب در اتحادي نانوشته با جريان هايدگر دوست ، ليبراليسم را به ناسزا بدل کردند ... "(4)
از سوي ديگر دانشجويان نئوکان در راستاي طرح ناشيانه و ناپخته بديل سازي همه جانبه در مقابل چپ و به هيات يک جريان "راديکال" درآمدن ، به جعل اصطلاحي با عنوان " انترناسيوناليسم ليبراليستي " پرداخته و يکي از وسايل اصلي اين گونه "انترناسيوناليسم" را اعتقاد به "برخورداري تمام موجودات بشري از حقوق يکسان صرفنظر از نژاد و آيين و پيش زمينه اجتماعي و مليت " و "حق تعيين سرنوشت تمام ملتها در تعيين سرنوشتشان " با تاکيد بر "لزوم کنترل نمودن رفتار کشورهاي ديکتاتور و تمامت خواه با شهروندان خود " به واسطه "تذکرات بين المللي" مي دانند.(5) ما فعلا کاري نداريم که عبارت مجعول " انترناسيوناليسم ليبراليستي " اسب ترواي حامل کدام سياستهاي واقعي در عرصه بين المللي بوده و هست و چه نتايجي نيز تا کنون به همراه داشته است . ما هم مانند نويسنده فرض مي کنيم که يک جريان بين المللي به رهبري "جهان آزاد " و قطبهاي ليبراليسم جهاني و نهادهاي بين المللي وجود داشته و دارند که فاعلين اين "تذکرات" مي باشند و از حقوق يکسان تمام ابناء بشر در مقابل "کشورهاي ديکتاتور و تمامت خواه " و "جريانهاي ارتجاعي" حمايت کرده و مي کنند . (6) حرکت بعدي جوانان نئوکان حرکت مشخصتر و پرمعناتري است و اين تحرکات معمولا از جانب سردبير تازه کار ، عجول و پرهيجان نشريه ارگان نئوکانسرواتيسم در دانشگاه تهران سر مي زند . ايشان که گويا نوشته هاي خود را پس از تماشاي تيزرهاي تبليغاتي رمانتيک و اروتيک به نگارش در مي آورند در يادداشتي که در آن به تبيين سياستهاي جديد نشريه مي پردازند ، مي نويسند : " از عشق تا نفرت ! ، آمريکا : مقصد و مقصود هر مهاجر ، آمريکا : هدف و سيبل هر تروريست ، آمريکا : مرجع اعتراض هر روشنفکر جهان سومي . آمريکا اما چگونه آمريکا شد ؟... اگر دخالت آمريکا در بحرانهاي قرن بيستم از جنگهاي جهاني تا جنگ سرد نبود ، اکنون کره زمين چه چهره اي داشت ؟ به راستي جهان بدون آمريکا چگونه جهاني بود ؟ آيا بدون آمريکا جهان را رهايي ا کابوس از کابوس مشت آهنين فاشيسم و پرده پولادين کمونيسم ممکن مي شد ؟... آمريکا را بايد ديد ، شناخت و پيرامون آن انديشه کرد ... تلنگر از اين شماره پاي در اين مسير نهاده است... به اين سوال بيانديشيد : جهان بدون آمريکا چگونه جهاني بود ؟ ... " (7)
نشريه "طلوع" از همين شماره نخست خود بر آن است که به فراخوان سردبير نشريه نئوکانهاي جوان پاسخ مثبت داده و از منظر خود سوالاتي از اين دست را در قالب سلسله مقالاتي پاسخ گويد و از خلال اين بررسي و پاسخگويي به صحت و سقم مدعاهاي ديگر اين جريان - که در بالا به برخي از آنها اشاره شد و محتواي اصلي تبليغات و پروپاگاند جاري آنان و مرشدانشان را عليه چپ تشکيل مي دهند - بپردازد. اگر بخواهيم به ادبيات قابل فهم براي "تحريريه تلنگر" سخن بگوييم ، قصد ما بازگرداندن اين فيلم پرسوز وگداز به عقب به منظور بازبيني صحنه هايي است که در نتيجه آنها "طفل " بي کس و سرگردان انتهاي فيلم پا به دنيا مي گذارد و نيز بررسي اينکه آيا ناکامي "ليبراليسم" در ايجاد نطفه جرياني "توسعه گرا" و "ترقي خواه" نتيجه مخنث يا عقيم بودن خودش است و يا مشمول حکم "طفل نامشروع و ناخواسته را به گردن يکي ديگر انداختن "مي گردد .
قصد ما در اين سلسله مقالات و در اين پرونده ، بررسي کارنامه " انترناسيوناليسم ليبراليستي " به سرکردگي ايالات متحده آمريکا در مناطق مختلف جهان در شصت سال گذشته مي باشد . ما در اين مجموعه به منظور پاسخ گفتن به فراخوان سردبير نشريه ارگان نئوکانهاي دانشگاه به تحقيق پيرامون اين مسايل خواهيم پرداخت که : " با دخالتهاي آمريکا در بحرانهاي قرن بيستم از جگ جهاني تا جنگ سرد ، جهان چه چهره اي به خود گرفته است ؟ " ، "جهان با آمريکا به چه چيزي بدل شده است ؟ " و خلاصه "ديدن " ، " شناختن " و انديشه کردن پيرامون آمريکا " است و مطالعه تاثيرات اين کشور و "انترناسيوناليسم ليبراليستي " تحت رهبري او در پيشبرد آرمانهاي " برخورداري تمام موجودات بشري از حقوق يکسان صرفنظر از نژاد و آيين و پيش زمينه اجتماعي و مليت " و "حق ملتها در تعيين سرنوشتشان " و محدود ، کنترل و نابود نمودن "حکومتهاي ديکتاتور و تمامت خواه " و " جريانات ارتجاعي " در اقصي نقاط جهان . روش کار ما در اين مطالعه به نقل و گزارش فاکتها و روايتهاي مستند تاريخي در مقابل امواج بوق و دروغ نئوکانها استوار است . همانطور که در جايي ديگر و به بهانه اي ديگر گفتيم ما نه منابع مالي و حامياني مانند نئو کانها در اختيار داريم و نه دستگاههاي عظيم تبليغاتي در سطح بين المللي و مدياي جهاني که تحريفات بي آزرم تاريخي با سوار شدن بر آن به پيش فرضهاي ثابت اذهان بخش عمده اي از مخاطبان معمولي بدل گشته و مي گردند اما مي توانيم در چيزهاي مهمتري اسراف به خرج دهيم : پايبندي به حقايق تاريخي مضبوط و روشهاي صحيح علمي در بررسي و ارائه . ما عمدتا در سطح روايت واقعيتهاي تاريخي به شکل منظم و طبقه بندي شده باقي خواهيم ماند و جز به ضرورت وارد سطوح انتزاعي تر و تحليلي تر و موضوعات و تيترهاي مهمي که اين سطح از بحث را مي طلبند نخواهيم شد و بحث پيرامون آنها را به فرصتهاي ديگر وامي گذاريم .
در گام اول و در نخستين قسمتهاي اين سلسله مقالات ما طبيعتا به بحث پيرامون منطقه خاورميانه خواهيم پرداخت و به دلايلي ذکر آنها در بالا آمد از ميان طيف گسترده مسايل قابل بحث در اين رابطه ، به طور مشخص به بسترهاي شکل گيري بنيادگرايي اسلامي ، نسبت آن با جريانات چپ و ناسيوناليسم سکولار ، نقش آمريکا در تحولات منطقه در دوره تاريخي مذکور (شصت سال گذشته ) و ارتباط آن با شکل گيري جريان بنيادگرايي اسلامي خواهيم پرداخت و به علاوه سعي مي کنيم به مهمترين بخش تبليغات نئوکان مبتني بر "همراهي تاريخي چپ و بنيادگرايي اسلامي " به طور خاص توجه کنيم و يا با تعبير قابل درک براي "تحريريه تلنگر" با يک سونوگرافي تاريخي به گونه شناسي مواليد "انترناسيوناليسم ليبراليستي " و سرکرده آن ، آمريکا در اين دوره و در اين منطقه بپردازيم و تاثيرات عيني و تاريخي آن را بر موضوعاتي نظير " شکل گيري خشونت و آزادي ستيزي " و " توسعه گرايي " و " ترقي خواهي " و زندگي مردم کشورهاي اين منطقه مورد مداقه قرار دهيم .
در بخشهاي مربوط به خاورميانه ، ما کتاب مشهور روزنامه نگار و محقق برجسته آمريکايي " رابرت دريفوس " ( Robert Dreyfuss) تحت عنوان " بازي شيطان : چگونه ايالات متحده آمريکا به فعال شدن اسلام بنيادگرا کمک کرد ؟ " (2005) (8)را که در مدتي کوتاه به مرجع معتبر و پرآوازه اي در بررسي موضوعات مربوط به استراتژي منطقه اي آمريکا بدل گرديده است را به عنوان منبع اصلي و پايه اي براي تهيه مطالب اين قسمت مورد استفاده قرار خواهيم داد و گزارشها و بحثهاي مربوط به سياستهاي آمريکا و "انترناسيوناليسم ليبراليستي " متبوعه در خاورميانه را حول محور محتويات اين کتاب به پيش خواهيم برد .
عنوان کتاب خود تا حد بسياري نشان دهنده محتويات و جهت گيريهاي آن مي باشد . رابرت دريفوس شخصا نه کمونيست است و نه در دوران جنگ سرد از حاميان بلوک شرق بوده است . او تنها خود را يک روزنامه نگار مستقل و حقيقت جو مي داند که حدود پانزده سال است به طور مداوم در حيطه هاي مربوط به سياست و امنيت ملي آمريکا کار کرده است . او در حيطه کاري خود فرد معتبر و شتاخته شده اي است و اين را از پروژهايي که تا کنون به انجام رسانده ، جايزه هايي که موفق به دريافت آنها شده و رنامه هاي تلويزيوني و راديويي که در آنها شرکت داشته مي توان دريافت . وي در جرايد معتبري نظير "چشم انداز آمريکا "(American Prpspect) ، "نيشن"(The Nation) ، "مادر جونز" (Mother Jones) و بسياري نشريات ديگر قلم مي زند. خود او اعتقاد دارد که شهرتش مديون مقالات تکان دهنده اي است که در رابطه با جنگ عراق ، "جنگ بر عليه تروريسم" و سياست خارجي آمريکا بعد از 11 سپتامبر به نگارش در آورده است . وي در سال 2002 اولين روزنامه نگاري بود که مقاله اي در خصوص پرونده "احمد چلبي " در "چشم انداز آمريکا " منتشر نمود. او در همان سال نخستين تحليلها را پيرامون اختلافات بين سيا و پنتاگون بر سر سياستهاي جنگي ارائه نمود. مقالات ديگر او در نشريه مذکور به بحثهايي پيرامون نقشه هاي جنگي نئو کانسرواتيوها در راستاي طرح "خاورميانه جديد" اختصاص داشت. او در نشريه "مادر جونز" مقاله اي تحت عنوان " کارخانه دروغ " به چاپ رساند که کاملترين گزارش در خصوص ارائه اطلاعات گمراه کننده و دروغ در رابطه با عراق از سوي اداره عملياتهاي ويژه پنتاگون مي باشد. او فارغ التحصيل دانشگاه کلمبيا و عضو جامعه روزنامه نگاران و نويسندگان آمريکا(ASJA) مي باشد . (9)

خود او کتاب "بازي شيطان" را اينگونه معرفي مي کند : " من "بازي شيطان" را به منظور پر کردن خلاء عميقي که در ميان ميليونها کلمه اي که تا کنون در خصوص رابطه بين آمريکا و اسلام سياسي نوشته شده است وجود دارد ، به نگارش در آورده ام . اين کتاب روايت داستاني مقدم بر ساير داستانهاست و به ما کمک مي کند که به اين سوال پاسخ دهيم که " ما چگونه در اين باتلاق گرفتار آمديم ؟ " من فکر مي کنم بخشي از پاسخ در خود سوال وجود دارد . حداقل به مدت نيم قرن آمريکا و متحدينش به جرياني که من "راست اسلامي " نامگذاري مي کنم بمثابه متحدان و شرکاي نزديک خود مي نگريستند. رويکرد من در اين کتاب نه رويکردي تاريخ نگارانه که رويکردي روزنامه نگارانه بوده است . قسمتهاي عمده اي از اين کتاب بر مبناي مصاحبه با افرادي وابسته به اداره هاي دولتي ، سيا ، ارتش آمريکا و ساير بخشهاي ويژه اي که در اين حوادث شرکت داشته اند تنظيم شده است. اين تحقيق همچنين بر مطالعه بسياري از آثار تا کنون منتشر شده در اين رابطه متکي است . منابعي که من از آنها صحبت مي کنم يا به شکل ضبط شده موجود است و يا در پانويسها به آنها اشاره شده است .
براي کساني که نگران وقايع مصر،سوريه،پاکستان، و ساير مناطق خاورميانه و جنوب آسيا مي باشند ،.. حداقل بخشي از دلايلي که توضيح دهنده نحوه شکل گيري اين وقايع بوده اند در "بازي شيطان " يافت مي شود. براي کساني که از گستره جهاني سيستم حامي جنبش بن لادن در تعجب هستند ، حداقل به بخشي از زمينه هايي که اين سيستم در بطن آن شکل گرفت ، در اين کتاب اشاره شده است.
امروزه صحبت در باب "نبرد تمدنها" رواج زيادي يافته است. اما من در "بازي شيطان " نشان مي دهم که در دهه هاي قبل از 11 سپتامبر فعالين خشک مغز و نهادهاي بنيادگرايي اسلامي به دو دليل بمثابه متحدين و شرکاي نزديک آمريکا و غرب نگريسته مي شدند : نخست به دليل ضد کمونيست بودنشان و در وهله بعدي به دليل آنکه مخالف ناسيوناليستهاي سکولاري نظير جمال عبدالناصر در مصر بودند ... " (10)
گزارش و کندوکاوهاي تاريخي ما در اين سلسله مقالات بر حقايق تاريخي متکي هستند.جعليات و تحريفات تاريخي حتي اگر توسط "کارخانه هاي دروغ" هم ساخته شده باشند ، در مقابل حقيقتي که به نيروي مادي و اجتماعي اي هرچند کوچک بدل گردد ، تاب مقاومت نخواهد داشت و به دليل تناقضات دروني خود تکه پاره خواهد شد. آنانکه قصد مقابله با موج و مشت کوبنده حقايق و فاکتهاي تاريخي را دارند ، بايد از قبل تخته پاره اي براي نجات و سرمايه اي براي ترميم دندانهايشان تدارک ببينند.

ادامه دارد .....

پانوشتها :

1- نشريه دانشجويي تلنگر،آذر و دي ماه 1385 ، صفحه 19. اين مساله يعني ادعاي " همسويي سوسياليسم و بنيادگرايي اسلامي " با ارجاع به سياست خارجي دولتهاي پوپوليستي آمريکاي لاتين در قبال دول ايران و آمريکا به يکي از محورهاي اصلي کمپين تبليغاتي ضد کمونيستي حتي در ابعاد بين المللي بدل گشته است .
2- همان،صفحه 1
3- همان،صفحه 19
4- نشريه دانشجويي تلنگر، فروردين 1386،صفحه 3
5-نک شماره 1، صفحه 36
6- جهت يادآوري ذکر مي شود که يک مورد از اعمال اين "حق تذکر" توسط"جامعه بين المللي" به "جکومتهاي ديکتاتور" بر طبق اصول "انترناسيوناليسم ليبراليستي" در عراق ، تا کنون منجر به بيکاري 40 درصد مردم اين کشور، آوارگي 4 ميليون نفر از مردم ،محروم ماندن يک سوم کودکان از سيستم آموزشي ، فلج کامل سيستم بهداشتي و کشته شدن بيش از 650 هزار نفر شده است . ( نک روزنامه اعتماد ،28 مرداد 1386 ، صفحه 3)
7- نک شماره 4
8- Dreyfuss, Robert Devil's Game: How the United States Helped Unleash Fundamentalist Islam. Metropolitan Books, 2005
اين کتاب توسط آقاي فريدون گيلاني به فارسي ترجمه شده است. (نک www.f-gilani.com)

www.robertdreyfuss.com/bio-9
www.robertdreyfuss.com/thebook-10

No comments: