همچنين از سردبير و مسئولين سايت «روشنگري» و ديگر سايتهايي كه احيانا ً اين بيانيه در آنها درج شده است تقاضا مي كنيم كه اشتباه صورت گرفته را اصلاح نموده و عنوان «دانشجويان آزادي خواه و برابري طلب كشور» را از ذيل بيانيه مذكور حذف نمايند.
وبلاگ آینه آزادی و برابری http://avbi.blogspot.com/
NOTHING CAN STOP US
July 29, 2007
تكذيبيه دانشجويان آزادي خواه و برابري طلب ايران
همچنين از سردبير و مسئولين سايت «روشنگري» و ديگر سايتهايي كه احيانا ً اين بيانيه در آنها درج شده است تقاضا مي كنيم كه اشتباه صورت گرفته را اصلاح نموده و عنوان «دانشجويان آزادي خواه و برابري طلب كشور» را از ذيل بيانيه مذكور حذف نمايند.
July 13, 2007
July 11, 2007
«بازداشت شدگان 18 تیر 86 را آزاد کنید»
اهریمن زشت ارتجاع و استبداد، فرزندان آزادیخواه این سرزمین را بار دیگر در سیاه چال های اوین جای داده است. اما ما دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب با فریادی رسا می گوییم که آزادیخواهان دربند اوین هرگز تنها نبوده و نیستند. اگر امروز مرتضی اصلاحچی را به زندان می اندازید، فردا با هزاران مرتضی دیگر که همچون او می اندیشند و مبارزه می کنند چه خواهید کرد؟
تورم شدید مسکن و کلیه اجناس مایحتاج زندگی مردم و سهمیه بندی بنزین که برآن عدالت نام گذاشته اید، اسلحه، باتوم برقی و یگان های ویژه ای که بر آن آزادی نام نهاده اید و این فقر و بدبختی و نکبتی که به مساوات بر سر سفره مردم آورده اید، به زودی پاسخی شایسته خواهد گرفت. اعتراضات مردم مبارز، زحمتکشان و کارگران نسبت به سهمیه بندی بنزین تنها اعلام حضور نسلی بود که همچون نسل 57 دیگر توپ و تانک و مسلسل بر او اثر ندارد.
شکی نیست که همچون همه مستبدین تاریخ، مردم آزادیخواه و برابری طلب ایران شما را نیز با تمام یگان های ویژه و دژخیمانتان از تخت سلطنت به زیر می کشند، دیر نیست آن هنگام که شما نیز صدای انقلاب مردم ایران را بشنوید.
بدین وسیله دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب اعلام می کنند که خواستار آزادی و بی قید وشرط تمام بازداشت شدگان 18 تیر 86 می باشند. و هشدار می دهند که عموم دانشجویان آگاه، نسبت به این حرکت و حرکاتی از این قبیل همچون بستن نشریات دانشجویی، احضار به کمیته های انضباطی، اخراج و رد صلاحیت و بازداشت فعالین دانشجویی که در چند ماهه اخیر شدت یافته است، در زمان مقتضی پاسخی دندان شکن خواهند داد.
زنده باد آزادی و برابری
دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب دانشگاههای ایران
بیانیه اعتراضی تشکل دانشجویی هاوری (دانشگاه آزاد سنندج ) در خصوص دستگیری اعضای شورای مرکزی تحکیم وحدت در 18 تیر 86
July 09, 2007
حمله نيروهای امنيتی به سازمان ادوار تحکيم وحدت، شليک تير هوايی و بازداشت اعضای آن
در ميان بازداشت شدگان نام عبدالله مومنی عضو سابق شورای مرکزی دفتر تحکيم وحدت و سخنگوی سازمان ادوار، بهرام فياضی عضو شورای مرکزی آن سازمان و همچنين مادر محمد هاشمی دبير تشکيلات دفتر تحکيم وحدت که جهت پی گيری وضعيت فرزند بازداشت شده خود در آن سازمان به سر می برد به چشم می خورد.
در اين ميان مرتضی اصلاحچی، مجتبی بيات، عزت الله قلندری، حبيب حاج حيدری، مسعود حبيبی، سعيد حسين نيا، آرش خاندل نيز در دفتر ادوار تحکيم وحدت حاضر بودند که آنها نيز بازداشت شدند.
خبر فوري
July 08, 2007
۱.دانشکده مکانیک: هادی پلاور.
۲.دانشکده نفت:مهدی عباسی.
۳.دانشکده صنایع:علی صابری/علی طباطبایی/محسن گرامی/محسن بهرمانی/بهنام خوجملی/مریم شعبانی.
۴.دانشکده هوا فضا:مرتضی ورمزیار.
۵.دانشکده فیزیک:بامداد غلامی/بیتا صمیمی زاد.
۶.دانشکده عمران:محسن غمین
۷.عمران واحد بین الملل:بهزاد موسوی.
۸.دانشکده معدن:مریم سلیمی/سیاوش اسدالهی/بیژن پور یوسفی/ابراهیم رحمانی/
بهروز عباسی/بابک آذر فر/مهدی کریمی/فرهاد نوری/وحید سرا جبان/موفق کاتب/فراز دیر مینا.
July 04, 2007
بیست تازیانه پدر!
ستمی عریان ـ شلاقی بلند
گرسنه دریدن پیکری پیر
اول ضرب ـ ستوه آور ـ فریاد
بر می آورد
آن سبک سر پلید :
یا فاطمه ! یا زهرا !
ناگاه حبس می کند
آه و آواز را .
دوم ضرب ـ گره رشته های چرم باف
بالا می آورد عدالت مضمحل را
وخون از بند پوستش آزاد می کند .
سوم ضرب ـ این پیر یار ـ بر روی نیمکت حصار
از گرمای وجود می دزدد آه رنجور خود را .
چهارم ضرب ـ پرسه می زند آن ناظر اجرای حکم
تا به سر کشد لحاف هزار پاره ظلم
بد سرشت این بار شتاب زده چرخاند و چرخاند
تا به بیست رساند شیارهای پوست و گوشتش را
جان سوخته و روح گداخته پدر
در احتضار آرمیده بود !
از او پرسیدند چرا این گونه تازیانه بر او فرود آوردی ؟
گفت : زمزمه می کرد زندگی ـ زندگی ـ زندگی ....
زندان اوین- اندرزگاه ۷ -سالن ۱
آخرين اخبار از دانشگاه هنر
July 03, 2007
تحصن در دانشگاه هنر تهران
.
اخبار بعدی بلافاصله روی همین خبرنامه قرار خواهد گرفت
منبع خبر:
http://artrevolt.blogfa.com/
تفاوتهای کانون امروز؛ یک سوال
در بحث سه ویژگی کانون امروز، اشاره کردیم که مهمترین اهداف کانون، فعالیت در زمینه هایی مثل بیماران مخدر، کودکان کار، تن فروشی و مشکلات متفاوت کارگران و ... می باشد.
اما این خواست و هدف چیز جدیدی نیست. بسیاری از نهاد ها و سازمانهای غیر دولتی و همچنین بسیاری نهاد خیریه ای و … و بعضا در مواردی سازمانهای نیمه دولتی هم برای پرداختن به این مسائل به وجود آمده اند که هرکدام دارای کارنامه هایی، به هر معیار، می باشند.
سوالی که پیش می آید این است که چه ویژگی می تواند ما را از این هزاران نهاد موجود متفاوت کند؟
در آن مقاله ما به تحلیل مشکلات جامعه از سر خود جامعه اشاره کردیم، اما نگاه ما به جامعه چیست؟ در این نوشته کوتاه سعی می کنم تا روی این سوال کمی بیشتر مکث کنیم .
از چه منظری می توان دلایل ریشه ای تضادها و مشکلات اجتماعی را شناخت و نیرو و توان خود را علیه آن به کار برد. چگونه می توان در برابر شعارهای نهادهای خیریه ای و صدقه بده ها خلع سلاح نشد و سطحی بودن و تناقض رفتاری آنها را شناخت و روشن کرد. از چه روشی باید استفاده کرد تا در بحث زنان به دام فمینیسم و در بحث کودکان به دایگان مهربانتر از مادر تبدیل نشد و در عین حال آن سه ویژگی پیش گفته را نیز حفظ کرد؟
نگاه ما به جامعه به عنوان مجموعه ای از اتمهای منفرد و جدا از هم نمی تواند باشد. از نظر ما پدیده های اجتماعی به طور واقعی قابل درک نیستند مگر اینکه آنها را در چارچوب یک کلیت بررسی کنیم. این یعنی در نظر گرفتن جامعه به عنوان یک کل که با اجزای خود دارای ارتباطی چند وجهی است.
جامعه ای که به طبقات معین و دولت تقسیم شده و بررسی هر پدیده ای یا مثلا یک محله یا کارخانه بدون در نظر گرفتن رابطه ی آن با ساختار جامعه، طبقات و دولت به ما دیدی سطحی و تقلیل گرایانه و پراکنده خواهد داد. همانطور که در اکثر تحقیقات و آمارهای جامعه شناسی آکادمیک وجود دارد.
اما آیا این کلیت باید باعث شود که کانون امروز به یک پدیده ی منفعل و تابع آن کل تبدیل شود؟( 1 )
یا از جایگاه تاثیرگذاری به ورطه تاثیرپذیری حرکت کند؟ قطعا خیر. یعنی با توجه به نگاه کلی گرانه به جامعه نباید مقهور آن شد. باید ساختارهای اجتماعی را شناخت و برای جهت دهی مثبت و صحیح آنها تلاش کرد.
انسان در قدم اول انسان است،نه یک زن یا دانشجو یا معتاد و به همین اعتبار که در جامعه زندگی می کند دارای خواستها و نیاز های طبیعی و مشترکی با انسانهای دیگر است که بسته به تمدن و پیشرفت آن جامعه پیچیدگی این نیازها هم بیشتر است، و به تبع در پروسه ی رفع احتیاجات با پدیده هایی روبه رو می شود که یا او را از رسیدن به این نیازها محروم می کند و یا به او ضربه می زند. اما انسان در مقابل این پدیده ها تنها نیست تجربه هر روزه اش این را به او نشان می دهد، هرچند که اعتباری برای این تجارب قائل نباشد! باید این تجربه ها را شناخت، آنها را عینی کرد و ربط آن را با جامعه و سیستم آن مشخص کرد.
به امید دیدار شما در جلسات کانون امروز
-1 از طرفی برای رهایی از این دام باید جایگاه فاعل فردی را هم به نقد کشید و بر این نکته تاکید کرد که در جامعه ای که ما در آن زندگی می کنیم فاعلان فردی هر قدر هم که خیر خواه و صادق باشند برآیند کارشان از محدوده های کوچک فراتر نخواهد رفت .
اینجا دانشگاه تهران است!
July 01, 2007
شعری از مرتضی اصلاحچی
همین که عاشق شدی نصف راه را رفته ای
دیگر چه باک اگر
نیم راه مانده را به سر ببرند
به اجبار با سر ببرند
گیسو در دست
به سرسرای مرگ ببرند.
دعا !
کامجوئی با مرگ به کامت باد .
وقتی دلت مالامال از عشقی پاک است
دیگر چه باک
که هم آغوش بسترت
سنگی باشد
که سرت را می شکافد
غافل از اینکه
. جرم تو در قلبت نهفته است
وقتی نجوای خوش عشق را شنیده ای
دیگر چه توفیر
که هلهله حجله ات
. عربده های تحجر باشد
کامجوئی با مرگ به کامت باد
ای عروس جاودانی .
۱۳۸۶/۴/۷
دارویی که درد را شدیدتر می کند!
بدون شک اجرایی کردن طرح سهمیه بندی بنزین در چند روز گذشته و عواقب قهر آمیز آن از نشانه های این بحران اجتماعی است. قابل توجه است که به دنبال اعتراضات خود جوش توده مردم، سرشت واقعی دستگاه قدرت را با حضور نیروهای چند ده نفره مجهز ناجا و گروهای وابسته به سپاه در میادین و خیابانهای تهران دیدیم. تلاش برای ایجاد فضای رعب و وحشت در هیبت یک حکومت نظامی خاموش در شبهای تهران و برخی شهرستانها برای برگرداندن نظم مورد قبول، همچون فضای ایجاد شده در دهه 60 ماهیت واقعی دولت سرمایه داری در ایران است. به زعم آنها «واقع بینی» و شناسایی صلاح امور، تنها در انحصار کسانی است که قدرت سیاسی و اقتصادی در کف با کفایت آنهاست. البته اهمیتی ندارد که اگر سیاستهای اقتصادی آنان در بخش تولید بنزین در کشور نفت خیز ایران به دلیل ارجح دانستن موقعیت خود در منطقه تاکنون بی اعتنا باقی مانده است، یا اگر اقتصاد وسیاست کشور با بحران مداوم دست به گریبان است، یا اگر ریال ایران روز به روز ارزشش پایین می آید و ما به ازاء آن به دلیل چاپ اسکناس بی پشتوانه در بازار کاهش پیدا می کند، یا اگر آنها در منطقه و جهان علیرغم مخالفتشان تنها با سرکردگی آمریکا(عدم شناسایی امپریالیسم و سرمایه انحصاری)، پشتیبان ارتجاعی ترین و کثیف ترین حکوتهای خودکامه هستند، یا اگر در تمام طول چند سال گذشته همچون دیگر رژیم های تابع بازار جهانی سرمایه، اعلام کرده اند که طرفداران عدالت و برابری و یک دنیای انسانی چیزی جز عروسکهای کوکی مسکو و یا غرب نیستند! هیچ یک از اشتباهات و هیچ یک از شکستهای گذشته، این واقع بینان دروغین را بر آن نمی دارد بنا به ماهیت ارتجاعی خود، تا کمی هم صدای مخالفان را تحمل کنند. بدیهی است که به نظر آنان، این طرفداران آزادی و برابری مشتی (عمال خارجی!) هستند که البته تحت عنوان همین شعارمی بایست ازهمه گیر شدن خواستها و مطالبات توده های زحمتکش، جلوگیری شود و باید قاطعانه به سرکوب آنها بپردازند. غافل از آنکه با تشدید بحران های اجتماعی و به دنبال سرکوب و بن بست ناشی از آن، انقلابیگری ضرورتا آنطرف وضعیت موجود قرار گرفته است.